سلام عشقا خوبین؟
چه عالی اگه خوبین
میخوام یک داستان بنویسم
اسمش نگاه جادویی هست
ندا:خب دیگه چی؟
سکوت پیشه کن تا بگم.توی این داستان معجزه اسایی وجود نداره
ندا:یعنی تیکی نداریم
ساکت شو پرحرف تا بگم.
ندا:
خیله خب اول میخوام بگم من عاشق تیکی و پلگ هستم یعنی
ندا:یعنی هرجور شده اونارو میاری
تو که میدونی چرا پرسیدی؟
ندا:پس چطور میخوان بدون معجزه اسا اونا هم باشن؟
از زمان تولد همراهشونه
ندا: حاکماث اونجا چکاره تشریف داره؟
سکوت پیشه میکنی یا میخوای داستانو لو بدم؟
ندا:داستانو
خیله خوب بچه من برم با این ندا یک کاری دارم اگه خواستین این داستان بزارم فقط یک نظر کافیه
درباره این سایت